جدول جو
جدول جو

معنی تاق تپه - جستجوی لغت در جدول جو

تاق تپه
تپه ای باستانی در شمالالنگ کردکوی
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(طَ تُ)
دهی است از دهستان سرشیو بخش مریوان شهرستان سنندج، واقع در 55هزارگزی شمال خاوری دژ شاهپور و 15هزارگزی خاور گویله. کوهستانی و سردسیر با 150تن سکنه. آب آن از چشمه ها. محصول آنجا غلات، لبنیات و حبوبات. شغل اهالی زراعت و گله داری. راه آن مالرو و صعب العبور است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
تاغ تاغ، آواز بلند نعل کفش و نعل اسب گاه رفتن، آواز برهم خوردن چیزی
لغت نامه دهخدا
(تَپْ پَ)
محلی در استرآباد، قرب فوجرد، شغال تپه. (سفرنامۀ مازندران و استرآباد رابینو بخش انگلیسی ص 85)
لغت نامه دهخدا
(تَپْ پَ)
قریه ای است بفاصله 5500 گزی شمال غرب زیارت خواجه سالار واقع در علاقۀ خمیاب مربوط بحکومت درجه 3 قرقین متعلق بحکومت کلان شبرغان ولایت مزارشریف. موقعیت آن بین خط 66 درجه و 3 دقیقۀ طول البلد شرقی و خط 37 درجه و 25 دقیقه و 13 ثانیۀ عرض البلد شمالی میباشد. (از قاموس جغرافیایی افغانستان ج 2)
لغت نامه دهخدا
(چُ تَپْ پَ)
دهی از دهستان فارسینج بخش اسدآباد شهرستان همدان که در 45 هزارگزی جنوب باختری قصبۀ اسدآباد و 3 هزارگزی جنوب باختری فارسینج واقع است. کوهستانی و سردسیر است. 263 تن سکنه دارد. آبش از رودخانه و قنات. محصولش غلات، لبنیات، انگور، عسل، حبوبات، توتون و قلمستان. شغل اهالی زراعت و گله داری، صنایع دستی زنان قالی بافی وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(تَپْپَ / پِ)
دهی است از دهستان مرحمت آباد بخش میاندواب شهرستان مراغه واقع در 19هزارگزی شمال باختری میان دوآب و 12هزارگزی شمال شوسۀ میاندوآب به مهاباد. جلگه و معتدل و مالاریایی و دارای 341 تن سکنه است. آب آن از سیمین رود، محصول آنجا غلات و چغندر و شغل اهالی آن زراعت، صنایع دستی مردم آنجا گلیم بافی و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(تِ تَ پِ)
دهی از دهستان بهی است که در بخش بوکان شهرستان مهاباد واقع است و 570 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(تِرْ تَپْ پَ)
دهی است از بخش شهریار شهرستان تهران که در 11 هزارگزی جنوب باختری شهریار و 11 هزارگزی راه عمومی قرار دارد. جلگه ای است معتدل و 182 تن سکنه دارد. محصول آنجا غله و بنشن و چغندر و انگور است. شغل مردم زراعت است و راه مالرو دارد. و از رباط کریم میتوان ماشین برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(تَپْ پَ / پِ)
دهی از دهستان مرحمت آباد بخش میاندوآب شهرستان مراغه. دارای 526 تن سکنه. آب آن از رودخانه. محصول آن غلات، حبوبات، پنبه، چغندر و کشمش است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(تَپْ پَ)
در ’مانائی’ جنوب دریاچۀ ارومیه که پادشاه ’هالدیا’ (خالدی) موسوم به ’منواش’ پس از تصرف ’پارسوا’ کتیبه ای در تاش تپه از خود باقی گذاشت. رجوع به تاریخ کرد تألیف رشید یاسمی ص 52 شود
لغت نامه دهخدا
(قَ تَ پِ)
دهی است از بخش سنجابی کرمانشاه. واقع در 4000گزی جنوب خاوری کوزران و کنار راه فرعی کوزران به چهارزیر و موقع جغرافیائی آن دشت و سردسیر است. سکنۀ آن 164 تن میباشد. آب آن از چاه و محصول آن غلات و حبوبات دیم، لبنیات وشغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. تابستان اتومبیل می توان برد. زمستان اکثر برای تعلیف احشام به گرمسیر حدود نفت شاه میروند. از آثار ابنیۀ قدیم تپه ای دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(تَقَ تَپْ پِ / پَ)
دهی از دهستان بخش مرکزی شهرستان گرگان است که 285 تن سکنه دارد و محصول آن برنج و غله و توتون است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3). رجوع به مازندران رابینو بخش انگلیسی ص 127 شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از آق تپه
تصویر آق تپه
تپه سپید نام جایی است
فرهنگ لغت هوشیار
پستی و بلندی، تپه و چاله
فرهنگ گویش مازندرانی
قطره آب، مجازا به معنی ناپدید شدن کسی یا چیزی
فرهنگ گویش مازندرانی
تپه ای قدیمی در حوالی قره تپه ی بهشهر
فرهنگ گویش مازندرانی
از تپه های باستانی در شمال روستای یساقی کردکوی که مربوط
فرهنگ گویش مازندرانی
از تپه های تاریخی ناحیه ی غرب گرگان
فرهنگ گویش مازندرانی
روستایی از قرق گرگان
فرهنگ گویش مازندرانی
نوعی گیاه هرز
فرهنگ گویش مازندرانی